.



"اگه بهت بگم همه دخترا به جز فامیل آنفالو کن، چکار می کنی؟"

دوتا تیله ی سبز پشت مژه های بور و چشمایی که تقریباً خماره، به رفت و آمد افتادن از این چشمم، به اون چشمم. در حالی که می گفت:

"حتماً اینکارو می کنم"

(یه تِ سر بالا و پایین و دوباره):

"قطعاً اینکارو می کنم".

.

از همونجا همه چی شروع شد. همه چی! هر حسی.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

50003 abalfazl-alamdar ilovenafasjoon ایران بانک:وبلاگ جامع بانک های ایران کافه داستان نوشته هاي من معاونت پرورشی و تربیت بدنی شهرستان کنگاور amlaktakan ڕه خنه ي ڕه وانناسانه ي ئه ده بي